یک برداشت عمومی (و البته به اشتباه) در خصوص شترمرغها وجود دارد که این پرندگان در هنگام ترس، سر خود را در شن پنهان می کنند و با فرض این که آنها دشمن را نمی بینند، دشمن نیز آن ها را ندیده و این گونه از تهدید بیرونی در امان باقی میمانند. همانظور که اشاره شد این یک فرض اشتباه در خصوص این پرندگان بی پرواز است، اما به هر حال این برداشت باعث نامگذاری یکی از خطاهای شناختی بسیار جالب و متاسفانه مخرب به نام اثر شترمرغ شده است.
اثر شترمرغ یک خطای شناختی است که مانند سایر خطاها و سوگیریهای شناختی بر تصمیمگیری تاثیر می گذارد. این خطای شناختی اولین بار توسط Galai و Sade در سال 2006 مطرح شد. این اثر که در رفتارهای مالی افراد بسیار مشهود است به مفهوم "اجتناب از موقعیت های مالی پر ریسک مشهود از طریق تظاهر به عدم وجود آن" است. به عبارت دیگر، افراد ترجیح می دهند خود را در معرض اطلاعاتی که در آن ها ایجاد تنش منفی می کند قرار ندهند و به گونه ای رفتار کنند که آن ها را نادیده انگارند.
به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که در جمعی از دوستان خود حضور دارد که به یکباره همه از افزایش نرخ دلار و سخت شدن شرایط اقتصادی در آینده ای نزدیک صحبت می کنند. افراد عادی از این بحث به دنبال افزایش حداکثری منافع مالی خود و کمینه کردن ضررهای مالی خواهند بود. اما فردی که درگیر اثر شترمرغ است، با تعریف کردن جوک و یا داستان های متفاوت، تمامی تلاش خود را بکار می برد تا موصوع بحث را تغییر دهد، زیرا این بحث برای او تنش روانشناختی ایجاد می کند و برای گریز از آن، بهتر است سر را داخل شن کنیم تا دشمن به سراغ ما نیاید. غافل از آنکه با این اجتناب حقیقت تهدیدهای اقتصادی پیش روی تغییر نخواهد کرد. در واقع این خطای شناختی باعث می شود فرد گاهی اطلاعات حیاتی تاثیرگذار در زندگی خود را از دست دهد.
با این مثال روشن است که جنس این خطای شناختی از نوع اجتناب است. بنابراین می تواند در زندگی فردی بسیار مخرب شود. گاهی افراد سعی می کنند از وجود مشکل اجتناب کنند و تمامی تلاش ذهنی خود را بکار می گیرند تا به آن فکر نکنند در حالیکه زخم در حال چرک کردن است و هر چه دیرتر به آن بپردازیم، درمان آن و حل مشکل سختتر میشود.
برای مواجهه با این مشکل بهتر است به سراغ مدل تغییر رفتاری برویم. اینکه رویدادهای تحریک کننده این خطای شناختی در ما چگونه هستند؟ در زمان بروز این خطای شناختی ما چگونه رفتار می کنیم؟ چه رفتاری را می بایست جایگزین آن کنیم؟ بیایید این الگو را با یک مثال در خصوص با خطای اثر شترمرغ تمرین کنیم.
این خطای شناختی می تواند در بسیاری از جنبه های زندگی ما تحریک شود. برای یک نفر مشکلات مالی برانگیزاننده است و برای دیگری مشکل عدم موفقیت و هر جا که حس بیکفایتی کند. با برانگیخته شدن این خطای شناختی، ما رفتاری اجتنابی را پیشه می کنیم. ترجیح می دهیم در خصوص مشکل و هر آنچه که مشکل را به ما یادآوری کند صحبت نکرده و از آن دوری کنیم. مثلا به بدهیای که داریم فکر نمی کنیم و حتی ممکن است با ولخرجی، تمامی تلاش خود را در انکار وجود مسئله انجام دهیم و یا با بروز خشم، دیگران را نیز از صحبت کردن در ارتباط با آن منصرف کنیم. و اما در چنین حالتی رفتار درست جایگزین چه میتواند باشد؟ پذیرش واقعیت، پذیرش تنش روانشناختی، جمعآوری اطلاعات مورد نیاز برای تحلیل موقعیت و در نهایت انتخاب بهترین راهکار برای مواجهه با مسئله، هر اندازه که این موضوع برای ما تنش آفرین باشد.