باورهای محدود کننده ای که درخشش شما را به عنوان یک کوچ، محدود خواهند کرد
احتمالا اکثر کوچ ها که در حیطه کوچینگ در حال کسب تجربه هستند، این جمله را بارها و بارها شنیده اند: "بزرگترین مانع ما برای کسب موفقیت خودمان هستیم". یک کوچ می بایست به خوبی مفهوم باورهای ناکارآمد را بداند و اینکه چگونه این باورها برای پیشرفت افراد دردسر ساز می شوند. اما گاها کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد. به عبارت دیگر، خود کوچ نیز باورهای محدود کننده ای دارد که نمی گذارد پتانسیل وی بالفعل شود. در این پست نتایج یک نظرسنجی در خصوص "باورهای محدود کننده برای موفقیت کوچها" که درکتاب "کوچ موفق" منتشر شده است را با یکدیگر مرور می کنیم.
برخی از این باورها به قرار زیر هستند:
- آن ها به خودشان و یا توانمندی هایشان به صورت کامل باور ندارند
- این باور را دارند که باید از خودشان به نفع مراجعانشان بگذرند. اگر آن ها واقعا بخواهند که به دیگران کمک کنند، دیگر نباید از آن ها پول دریافت کنند و یا اگر می خواهند که این کار را انجام دهند، مطمئنا می بایست مقدار ناچیزی باشد
- بر این باور هستند که توانمندی ای که دارند، چیز خاصی نیست و چرا باید بابت آن پولی دریافت کنند؟
- این باور را دارند که کوچینگ خدماتی لاکچری محسوب می شود و زمانی افراد به سراغ آن می آیند که همه هزینه های خود را پرداخت کرده باشند.
- کوچینگ حرفهای انسانمحور و مقدس است و نگاه درآمدزایی شایسته آن نیست
- حق الزحمه بالا نشان از حریص بودن کوچ است
- بر این باور هستند که اگر حق الزحمه آن ها خیلی بالا باشد، کسی پرداخت نخواهد کرد از طرف دیگر اگر هم خیلی کم باشد، ارزش آن ها دیده نخواهد شد
- هیچگاه قادر نخواهند بود که حق الزحمه خود را افزایش دهند. در واقع اعتقادی به ذهنیت فراوانی دیده نمی شود.
- زمانیکه خودشان مشکلاتی دارند که نمی توانند آن ها را حل و فصل کنند، شایستگی کوچ کردن دیگران را ندارند
- اعتقاد دارند باید برای شروع خدمات کوچینگ متخصص و بدون نقص باشند
- زمانیکه فکر می کنند ممکن است فرایند کوچینگ را به خوبی انجام ندهند بر این باور هستند که بادی کار را متوقف کرد
- باید اعجوبه بازاریابی باشند تا بتوانند مراجعان را به خود جلب کنند
- از اینکه نتوانند موفق شوند و یا مورد استقبال قرار نگیرند می ترسند
- زمانیکه مراجعانشان موفق نشوند، آن ها احساس شکست می کنند؛ آن ها خود را مسئول عدم موفقیت مراجعشان می دانند؛ به عبارتی خود را به موفقیت مراجع گره زده اند و باور دارند هر شکستی در مراجع، شکست آنهاست
- باید مبلغی که برای کوچینگ می گیرند وابسته به ارزشی باشد که برای مراجع ایجاد میشود
- درآمد بالا فقط در ارائه کوچینگ در فضای سازمانی و شرکتی امکانپذیر است
- اعتقاد دارند که موفقیت هیچگاه برای آن ها اتفاق نمیافتد زیرا که تا الان چنین تجربه ای نداشتند
- نمی دانند چگونه با موفقیت مواجه شوند
- کوچینگ را به عنوان یک کسب و کار جدی نمی گیرند و به آن به چشم یک سرگرمی و یا ایده جذاب نگاه می کنند
این ها فقط تعدادی از باورهای ناکارآمد پر تکرار بودند. شاید به تعداد هر کوچ که نتوانسته است پتانسیل های خود را شکوفا کند، حداقل یک باور محدود کننده وجود داشته باشد. چه باوری شما را به عنوان یک کوچ از بالفعل شدن محدود می کند؟